بارگذاری . . . کمتر از چند ثانیه
{{::'controllers.mainSite.MainSmsBankBanner2' | translate}}
بیا قراری بگذاریم و تو نیا! همان دلهره ی رسیدن تا آنجا مرا از خوشی خواهدکشت...
پایان حکایتم شنیدنیست! من عاشق او بودم و او عاشق او...
او رفته است و انگار دنيا را از خودش به يادگاري گذاشته برايم. كه هركجاي آن را نگاه ميكنم به يادش ميفتم...
تقدیر را برای نیامدنت بهانه نکن.مرد باش و بگو نخواستی و نیامدی!
داستان از اونجا شروع شد که من عاشق لبخندای آرومش شدم و اون... بیزار از نگاه های خیره ی من...!!!
هر وقت به خودم و مخاطب خاصم فكر ميكردم هميشه مي گفتم كه محاله من يه روز تو قسمت تنهايي ها بخوام چيزي براي گفتن داشته باشم...ولي دارم الان يه دنيا حرف دارم...مخاطب بي معرفتم خيلي ي ي تنهام
من از پشت شیشه تنهایی ام باز لبخند تو را با او دیدم اما نه توانستم لبخند بزنم و نه حتی گریه کنم فقط آرام و بیصدا باز سکوت کردم شاید او هم چون من قلبی سرشار از عشق تو داشته باشد ...!!!
خوشبـــَخت شدَم وَقــتـی . . . حتــی لــَحظـه ای دَر خواب مــال " مـــَـــــن " شــُــدی . . .
گاهی نمیدانی از دست رفته ای..... یا از دست داده ای.....
تمام چیزےکه باید از زندگے آموخت ، تنها یــــک کلمـﮧ است "مےگذرد" ولے دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد
سلامتي همه كسايي از درد تنهايي پناه اوردن به اينجا...
سگ بفهمه دوسش داری ؛ باوفا میشه .... آدم بفهمه دوسش داری ؛ هار ... !!
این روز ها همینجوری میگذره............اما من از این روزها نمیگذرم
خیلی خسته ام .......... خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ! که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه .........
مترسک ناز میکند... کلاغ ها فریاد میزنند و من سکوت می کنم........... ین مزرعه زندگی من است خشک و بی نشان!!!
یه حرفایی رو یه وقتایی به یه آدمایی نمیتونی بگی این حرفا کم کم بغض میشه توو گلوت غم میشه توو صدات اشک میشه توو چشات... خون میشه توو دلت.... اما بازم میخندی و میگی چون میگذرد غمی نیست.....
بیا قراری بگذاریم و تو نیا! همان دلهره ی رسیدن تا آنجا مرا از خوشی خواهدکشت...
پایان حکایتم شنیدنیست! من عاشق او بودم و او عاشق او...
او رفته است و انگار دنيا را از خودش به يادگاري گذاشته برايم. كه هركجاي آن را نگاه ميكنم به يادش ميفتم...
تقدیر را برای نیامدنت بهانه نکن.مرد باش و بگو نخواستی و نیامدی!
داستان از اونجا شروع شد که من عاشق لبخندای آرومش شدم و اون... بیزار از نگاه های خیره ی من...!!!
هر وقت به خودم و مخاطب خاصم فكر ميكردم هميشه مي گفتم كه محاله من يه روز تو قسمت تنهايي ها بخوام چيزي براي گفتن داشته باشم...ولي دارم الان يه دنيا حرف دارم...مخاطب بي معرفتم خيلي ي ي تنهام
من از پشت شیشه تنهایی ام باز لبخند تو را با او دیدم اما نه توانستم لبخند بزنم و نه حتی گریه کنم فقط آرام و بیصدا باز سکوت کردم شاید او هم چون من قلبی سرشار از عشق تو داشته باشد ...!!!
خوشبـــَخت شدَم وَقــتـی . . . حتــی لــَحظـه ای دَر خواب مــال " مـــَـــــن " شــُــدی . . .
گاهی نمیدانی از دست رفته ای..... یا از دست داده ای.....
تمام چیزےکه باید از زندگے آموخت ، تنها یــــک کلمـﮧ است "مےگذرد" ولے دق می دهد تـــــا بگــــــــــــذرد
سلامتي همه كسايي از درد تنهايي پناه اوردن به اينجا...
سگ بفهمه دوسش داری ؛ باوفا میشه .... آدم بفهمه دوسش داری ؛ هار ... !!
این روز ها همینجوری میگذره............اما من از این روزها نمیگذرم
خیلی خسته ام .......... خسته تر از آنکه بخواهم راجع بهت فکر کنم ! که بودنت را آرزو کنم یا رفتنت را توجیه .........
مترسک ناز میکند... کلاغ ها فریاد میزنند و من سکوت می کنم........... ین مزرعه زندگی من است خشک و بی نشان!!!
یه حرفایی رو یه وقتایی به یه آدمایی نمیتونی بگی این حرفا کم کم بغض میشه توو گلوت غم میشه توو صدات اشک میشه توو چشات... خون میشه توو دلت.... اما بازم میخندی و میگی چون میگذرد غمی نیست.....
{{::'controllers.mainSite.SmsBankNikSmsAllPatern' | translate}}